ذکر مصائب ورود سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا
دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شدهست دو مـاه، جامهٔ احرام ما، سیاه شدهست نگـاه مضطرب دختری، به روی پدر طـلـوع عاطـفـه از اوّلِ پگـاه شدهست بـرای آنکـه بـگـیـرنـد کــودکـان آرام حسین، سایهٔ پر مهر خیمهگاه شدهست «حبیب» میرسد از راه تشنهلب، هرچند حجـابِ آینه، گرد و غبار راه شدهست قیامت از عطشِ دیدنِ حسین به پاست به هرکه مینگری، تشنهٔ نگاه شدهست عجب ز کودک و گهواره نیست در این دشت ستاره، هـمـسفـر آفـتاب و ماه شدهست از آنکه ساغر «اَحلی مِنَ العسل» دارد بپرس، از چه زمان، عاشقی گناه شدهست؟ جمال ساقی لبتشنگان، در این عرفات هـزار مـرتـبه با مـاه، اشـتـباه شدهست گرفته راه نفس را به دشمن از چپ و راست دلاوری که عـلمدار این سـپاه شدهست میان معـرکه پـیچـیـده، بـوی پیرهـنش مگر که یوسف زهرا اسیر چاه شدهست؟ زمین به لرزه درآمد، زمان گریست، مگر حـسـین وارد گـودال قـتـلگاه شدهست؟ صـدای بـال زدنهای خـسـتـه مـیآیـد کـبـوتر حـرم ای وای بیپـناه شدهست چه جای حیرت از این رنگِ ارغوان غروب «شفق» به خون گلوی علی گواه شدهست |